سخنرانی دکتر سید محمد دیباجی در پیش نشست دوم
در ادامه فایل تصویری و همچنین گزارش مکتوب سخنرانی جناب آقای دکتر سید محمد دیباجی (پژوهشگر مجمع فلاسفه ایران) با عنوان « تبار اشراقیان در شرق و غرب و خوانش فراتاریخی کربن از این تبار » در دومین پیش نشست همایش بین المللی شیخ اشراق و دنیای جدید که در تاریخ 8 اسفند 1401 به میزبانی مجمع فلاسفه ایران برگزار گردید، تقدیم علاقهمندان می شود.
«تبار اشراقیان در شرق و غرب و خوانش فراتاریخی کربن از این تبار» موضوع ارائه دکتر محمد دیباجی بود. «تاریکی هرگز نور را درنمی یابد». این جمله ایست که دکتر دیباجی بحث خود را بر اساس آن آغاز میکند. سهروردی در حکمت اشراق می گوید هدفش این نیست که خود را به عنوان یک مزدکی ثنوی زرتشتی معرفی کند. با این حال احساس می شود شیخ تجلی یافته حکمت ایران باستان بود، حکمتی که با حمله مسلمانان به ایران از میان رفته بود و به اذعان او خداوند این کتاب حکمت اشراق را بر قلب او نازل می کند.
در واقع بحث ذوفی شیخ یک مدل افاضه نور بر سهروردی است. به نظر می رسد شیخ اشراق تمام حکمت یونانی را با حکمت خسروانی تبیین می نماید . چنانکه وقتی به ایران باستان نگاه می کنیم درواقع اهورا مزدا دهنده حلقه پادشاهی به پادشاهانی است که خود هم حکیم اند و هم پادشاه . به همان شکل که علامه طباطبایی نیز کوروش را ذوالقرنین می داند. باید توجه داشت ما قرار نیست به فقاهت دین زرتشتی توجه کنیم بلکه به اصالتش قصد اشاره داریم. باید دید در این میانه کربن چرا اینقدر به حکمت اشراق توجه دارد؟ در پاسخ باید توجه شود که اولا او یک متاله مسیحی است که متوجه نوعی شرک در تثلیث می شود و از جهت دیگر او فلسفه تحلیلی را نیز می داند و حس می کند فیلسوفان تجربه گرا گرچه عالم را در نوردیده اند اما ذره ای به ملکوت توجه نکرده اند و نیز کربن با پوزیتیویسم منتطقی نیز کاملا آشنا بوده و کوشش هایدگر را در جهت حل این الحاد به خوبی می بیند اما گویی همه اینها پاسخ کربن را نمی دهد.
بعد ها اما وقتی با حکمت اشراق روبرو می شود بسیار برای فهمش تلاش می کند و همه شروح را نقد و بررسی می کند. کربن توجه دارد که این حکمت اشراقی چگونه همه مکاتب ایرانی را دربرگرفته و حتی با خود آرتورشاه باستانی نیر همراه می شود. کربن در این وادی متوجه قرآن ناطق می شود. انسان در این راستا کسی است که می تواند خضر معاصر باشد و یا حی ابن یقظان باشد. کربن حتی اشاره می کند که پیرمغان آیا همان امام زمان عج نیست که همه سالکان را هدایت می کند؟
لذا به نظر میرسد هیچ راهی برای سعادت انسان وجود ندارد جز امام شناسی. چنانکه ما میبینم هرگز در افسانه سیزیف کامو به قله نمی رسد در حالی که در عقل سرخ نویسنده می گوید خضر را پیدا کنید . در فقره ای کربن اشاره می کند که ایوان های عرش همان اهل بیت پیامبر اند و این نعمت را خدا برای دستگیری از ما سالکان قرار داده است. لذا از این جهت پدیدارشناسی کربن باطنی است و کربن به یک جهان بینی از مفهوم امام می رسد. کربن به واسطه این امام شناسی هدفی والایی را برای شیعیان در جهت حکمت تبیین می کند چنانچه می گوید ذوالفقارر مولاعلی (ع) همان حکمت است و بدین ترتیب ایرانیان را به جای جنگ به جهان مداری دعوت کرده است. در همین وادی و در همین نگاه عرفانی ، انسان اقتصادی به انسان نورانی سوق پیدا کرده است.
تهیه کننده: سپهر جمعه زاده